سلام بر اين خواهر وبرادر عزيز آتنا جون وارش جون عزيز
راستي اين عکس رو که گذاشتتم نميدونم چرا عکس تنها اومد .
اما خوب اگر دقت کنيد در اين ادرس متوجه يه چيزي ميشيد البته اگر روش کليک کنيد حالا ميخوام ببينم متوجه ميشد اون چيز چيه؟بوسسسس
خاطراتتون داره دير ميشه هااااااااااااااااااااااااااااااا
يه دعاي فينگيلي ميخوام کنيد بازم .به دعاتون نيازمندم عزيزانم
سلام بر دختر گلم آتناجون وپسر عزيز آرش جون .
آتنا جونم،محمد که وبلاگ نداره .اما علي در سايت دانشگاه وسايت.... که متاسفانه اسمش رو فراموش کردم عضوه ...چکار کنم پيري ديگه
اما اشکال نداره جان خاله .مهم دلمون هست که جوانيم .تا وقتي دوستان عزيز وخواهر زاده هاي عزيزي مثل شما دوتا رو داريم جوونيمممممممممممممممممم.
امروز ميخوام برم شهرستان ديدن مادرم .سلام شما رو هم ميرسونم .وقت کردم ميام وخاطره ديگه تون رو هم ميخونم .راستي خاطره جديد يادتون نرهههههههههههههها .منتظر خاطره جديدتون هستم
بغل .بوسسسسسسسس
سلام عزيزم من دوباره اومدم شکل ها را از اينجا برميدارم، لينکش را براتون قبلاً گذاشتم تو وبلاگتون، با اسم شمايل رايگان ميتوني توي لينکهات پيداش کني
خب حالا بگو ببينم تو زودتر خاطره ي بعدي را مي نويسي يا آرش؟راستي نگفتي امسال شما تو مدرسه درس انشاء داريد يا نه؟ خيلي دوستت دارم عزيزم
عزيزان دلم سلام مجدد من عمو نيستم عزيز. خاله يا عمه ميتونيد صدام بزنيد .ميتوني خاله سادات صدام بزنيد .
لطف ميکنيد برا من وبچه هام دعا کنيد .البته براي همه مومنين ومومنات مسلمين ومسلمات .اگر در حق ديگران دعا کنيم قطعا دعاي خودمون زودتر مستجاب ميشه
علي 22 ساله
محمد 15 سال
بله منم برا همه عزيزان براي همه بچه ها مخصصوا شما دو عزيزم .دعا ميکنم اونم به قول خودتون فينگيلي
من بچه نيستما .اما بچه ها رو خيلي دوست دارم .
بچه هاي خودم ديگه ماشاءالله بزرگ شدند .
دوتا پسر دارم به نامهاي علي ساله ومحمد ساله
از شما عزيزانم ميخوام برا موفقيت همه دعا کنيد برا موفقيت بچه هاي منم دعا کنيد دعا کنيد که خداي مهربون همه ما رو در مسير هدايت قرار بده .بچه هاي منم همينطور .خدا رو شکر سر به راه هستند اما دوست دارم بيشتر سر به راه بشن دعا کنيد که دعاي شما دوعزيز گيرا ومستجابه
ميبوسمتون از راه دور
سلامي به قشنگي گلهاي بهاري به شما عزيزانم
امروز خاطره جنگ هسته اي رو خوندم خيلي جالب بود .من اول فکر کردم هسته خرما رو به همديگه پرتاب ميکردند .نگو...اين کُنار هم شد جزو هسته .راستي مواظب باشيم اين قدر هسته هسته نکنيم که اخر کاري هسته خرما وکُنار رو هم جزء اون هسته بکار ميبرند وروش مانور ميدناااااااااا
موفق باشيد عزيزانم
سلام بر آرش عزيز وآتناي عزيز
واي شرمنده عزيزانم .گفته بودم شما رو لينک ميکنم .اما نميدونم چي شد فراموش کردم .يه وقت حساب بدقوليم نذاريد عزيزانم .فراموش کردم .پيري ديگه
اما الان لينک کردم .دلم براتون تنگ شده بود
موفق باشيد عزيزانم .ودر زير سايه خداي مهربون وامام زمان سر بلند وپيروز .وهمچنين در زيز سايه پدر ومادر عزيزتون .اوقات خوب وخوشي داشته باشيد .
سلام جيگري عمه
اينقدر خوشحالم بعد از مدت ها تو خاطره نوشتي ؛ بايد قول بدي که بقيه ي خاطره هات را هم بنويسي، آخه خيلي قشنگ اند.
آقا آرش شما هم همين طور، فکر نکني دارم به آتنا خانوم مي گم شامل شما نمي شه هااااااااا، منتظر خاطرات هر دوتون هستم، راستي نگفتي معلم تون براي علامت سوال چي گفت، جواب من درست بود يا نه؟!
راستي يادم رفت بگم .وبلاگتون رو لينک ميکنم هر وقت خاطرات قشنگتون رو نوشتيد حتما خبرم کنيد بيام بخونم
خاطرات قشنگي داريد .مخصوصا ارش جون اون خاطره دوتا صبحونه خوردن رو کلي خنديدم عزيزم
انشاءالله که هميشه سلامت وتندرست باشيد وسايه پدر ومادر بالاي سرتون عزيزانم