سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















ماجراهای یک خواهر و برادر

من یه همکلاسی دارم اسمش فرهاده، از ما یکمی کوچولوتره؛ روز عید رفته بودند روستای پدر بزرگش اینا.Palm Tree  Tree 4Palm TreeTree 5
پدربزرگش اینا مرغ دارند،Chicken Rooster  جوجه دارند،Birdieگوسفند دارندSheep Mad CowGoatPuppy 2Kitty 3خر هم دارند.Pony
وقتی که مامانش اینا تو آشپزخونه بودند فرهاد سی دی شرک را گذاشته و رفته خر بابا بزرگش اینا رو از تو حیاط باز کرده آورده تو اتاق که با همدیگه سی دی شرک را ببیند،Reclinerبه خره گفته بیا با هم سی دی نگاه کنیم ببین خر شرک Donkeyچه کارایی بلده! 
میدونی خره را نشونده بعدش کنترل تلویزیون را هم داده بهش که خودش باهاش کار کنه!
                              CrazyBelly LaughBelly Laugh


نوشته شده در سه شنبه 87/7/16ساعت 8:33 عصر توسط آرش و آتنا نظرات ( ) |


Design By : Pichak