• وبلاگ : ماجراهاي يك خواهر و برادر
  • يادداشت : زلزله ي 7.7 ريشتر سراوان
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عمو محمد 
    سلام. انشاالله در تمامي مراحل و اتفاقات زندگي سالم باشيد.
    وقتي که زلزله شد من خوابگاه دانشگاه بودم . تو راه رو بودم که کليد ها رو به دست دوستم برسونم که يک دفعه زمين لرزيد ، براي حفظ تعادلم که نيفتم مثل بند بازها دستام رو باز کردم و تلو تلو ميخودم تا اينکه زمين لرزه قطع شد . بعد تحويل کليد و شنيدن ماجراي دوستم به اتاق پيش دوستان برگرشتم . که باز اتفاق داخل اتاق بسيار جالب بود . يکي از دوستان براي اولين بار زلزله رو تجربه ميکرد وقتي زمين مي لرزه به بچه ها ميگه اذيت نکنيد منو تکان نديد . که همه ميبينند وسايلها درحال تکان خوردن هستند . بعد پيان زلزله باز همون دوستم ميگه زلزله که ميگند همينه ؟!! که يک دفعه همه زير خنده ميزنند .
    همشه شاد و خندان باشيد .
    پاسخ

    عليك سلام خاطره قشنگي بود . شما هم هميشه سالم وسرحال باشيد.