• وبلاگ : ماجراهاي يك خواهر و برادر
  • يادداشت : مسابقه ي قرآن يا مسابقه ي . . .
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    به به سلام بر عزيزان دل خودم آرش جون عزيز وآتنا جون عزيز .قدمتون نوراني عزيزم که به وبلاگ قرانيم اومديد .بله عزيز من دوتا وبلاگ دارم .اون وبلاگم رو براي معصومين به نيت معصومين نوشتم .وپاداشش رو هم گرفتم .همون سال که نيت کردم اون وبلام رو بسازم .محرم بود وبا قيام امام حسين شروع کردم که خدا رو شکر سال بعدش وسال بعدترش توفيق زيارت به کربلا رو گرفتم ازشون .اونم با هديه اي که خودشون برام فرستادند .

    اين هم وبلاگ قرانيم هست که انشاءالله نيتم برا ساختن اين وبلاگ کمک گرفتن از افراد خيري هست که در ين زمينه فعالند وکمک ميکنند که خدا رو کمکهايي هم گرفتم وميگيرم.

    بله خاله جان گفتي از کار اون حاج اقا ناراحت شدي .خوب ناراحتي هم داره عزيز .اما پاداش اصليت محفوظه عزيز دلم مطمئن باش .بهت قول ميدم .پاداش اصلي رو ازخداي مهربون ميگيري که بچه ها رو مخصوصا بچه هاي حافظ وعامل به قران رو خيلي دوست داره

    سلام من رو به آتنا جون عزيز برسون وکمکش کن تا اون هم مثل خودت حافظ بشه عزيز

    راستي فرداي مسابقه حفظ هست .دعا کن همه دوستانم موفق بشن

    به من هم توفيق خدمتگذاري هر چه بهتر رو بده

    دوستون دارم واز راه دور مي بوسمتون

    پاسخ

    عليك سلام خاله سادات جون چشم به اتنا هم سعي مي كنم كه قرآن رو هم ياد بدم ولي الآن دارم نماز خوندن رو بهش ياد ميدم تا براي سال بعد كه به سن تكليف مي رسه بتونه نماز هاش رو بخونه .باهم مي ايستيم ونماز مي خمونيم من بلند بلند مي خونم واون تكرار مي كنه. واسه ي همه ي شركت كننده هاي قر اي آرزوي موفقيت وسربلندي دارم