• وبلاگ : ماجراهاي يك خواهر و برادر
  • يادداشت : جنگ هسته اي !
  • نظرات : 0 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    وووووووووووووووووي . . . .
    منم فردا مي رم تو مدرسه جنگ هسته اي راه مي اندازم . . .
    البته ما که از اين کنار هاي شما نداريم . . . .
    کنار همون ازگيل نيست ؟
    يا ازگيل همون زالزالک ؟



    حالا حال خودت خوبه ؟
    دست و پات سالمه؟ . . .
    بگو برم کله ي دشمناتو بکنم . . . . هان ؟
    يا سرشونو بکوبونم به ديوار . . . .
    يا مي خواي برم خرخره شونو بجوم . . . .

    :)


    من خشن نيستم ها . .. .
    اگه بقيه گفتن باور نکن . ..


    :-*
    پاسخ

    اتنا ميگه بعد كي اين همه مرده رو جمع مكنه اگه نو جنگ را بندازي ؟نه ازگيل سه تا هسته داره و قسمتي كه مي خورندش هم زياده اما كنار نه كوچيك هم هست اما پيوندي هاش بزرگند .دمت گرم كه اين قدر هوا داش كوچيكه تا داري . آتنا اين شعر رو برا من ميخونه (به من ميگن داش كوچيكه از سيبيلام خون ميچكه )من خشن نيستم ها . . . اگه بقيه گفتن باور نكن . .