سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















ماجراهای یک خواهر و برادر

ماجرای یک اس مس!

یک روز پدرم با اعصاب خراب Name: Angry to the bones - Category: Emotions > Sadبرای عمم این پیام رو فرستاد!      

آیا می شود باسرنوشت جنگید؟

ما نهار اشکنه،  ص (خاله بزرگم) اینا نهاراشکنه، خ (خاله کوچیکم) اینا نهاراشکنه؛ دایی اینا نهار اشکنه و بابا بزرگ اینا نهار اشکنه!

بعد عمه ام این جواب براش فرستاد: ما هم اشکنه!  Name: Strawberry - Category: Summer > Garden   

ماجرا از این قرار بوده که عمه اون روز داشته فکر می کرده چی درست کنه که وسایل و کار زیادی نخواد، درست کردنش هم زمان بر نباشه. هر چی هم فکر می کرده به نتیجه ای نمی رسیده. که پیام پدرم می رسه و اونو نجات میده.

چکار داری اون روز چه اشکنه خورونی بوده!    Name: I want food - Category: Emotions > Other


نوشته شده در پنج شنبه 92/9/21ساعت 5:0 عصر توسط آرش و آتنا نظرات ( ) |


Design By : Pichak