سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















ماجراهای یک خواهر و برادر

امروز سر کلاس آقا معلم به مجید گفت: درسِ "مدرسه ی ما" را بخونRead.
اونم شروع کرد به خوندنِ درس Reading a Book
ما هم خط می بردیم Read تا اینکه محکم گفت: تسلیم! ما هم یه لحظه حواسمون به بازی  زنگ تفریح رفتGun Touting و همه دستامون رو بالا بردیم و تسلیم شدیم  
آقا معلم  یه نگاهی کرد و گفت: چکار می کنین!؟ ما یه نگاهی به هم کردیم و گفتیم: آقا اجازه مجید گفت: "تسلیم".
خوب اون بگه شما باید ازین کارا بکنید؟ اصلاً مگر تو درس "تسلیم" داره؟
ما گفتیم: نه آقا  "تصمیم" داره! اشتباهی تسلیم خونده!
اون موقع به این کارمون این قدر خندیدیم که نگو  


نوشته شده در سه شنبه 88/8/26ساعت 10:57 صبح توسط آرش و آتنا نظرات ( ) |


Design By : Pichak