وبلاگ :
ماجراهاي يك خواهر و برادر
يادداشت :
شلام عمه
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مسافر کربلا
وا وا وا سلام آرتين عزيز
بابا بچه هم بچه هاي قديم طفليا ...به هر زور جبري بود شربت بهشون ميدادن واين ادا اتوارا بلد نبودند
اماخ وب علم پيشرفت کرده بچه ها هم يه جورايي پيشرفت کردند
الهي قربون ارتين عزيز برم من ...با اين کارات ميخواي خودتو بيشتر تو دل مامان جا کني ...اينکار نکني جا داري عزيز خاله ...يه کم اجازه بده هواي آرش وآتنا هم داشته باشند .خاله جان ...بوس بوس بوس
پاسخ
عليک سلام اشکال نداره آرتين همه ي فضاي توي دل مامانمو اشغال کنه فداسرمون چون دادش کوچولومه ودوسش داريم . ولي مادرمم هرچه قدر اونو دوست داره مارم دوست داره چون حضرت محمد (ص) فرمودند : اگر يکي از فرزاندانتان را بوس مي کنيد بقيه بچه هارم ببوسيد . خدانگهدار . به امد ديدار .