• وبلاگ : ماجراهاي يك خواهر و برادر
  • يادداشت : آتنا
  • نظرات : 2 خصوصي ، 22 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 1 نظر
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اون روز که جشن تکليف در خونه آتنا به پا شد

    در دل خاله سادات شور وشرري به پا شد

    گفتم که آتنا جون با ياد خدا انس ميگيره هميشه

    چون در دل آتنا جون با ياد خدا راحت و آروم هميشه

    وقتي که بانگ اذان مي پيچه توي هر شهر

    آتنا جون به نماز مي ايسته همراه پدر ومادر

    با اون خدايي که مهروبون و پاکه وخالق زمين وخاکه

    با اون خدايي که همتايي نداره ،ابر سياه به لطف اون ميباره

    جشن تکليفت مبارک عزيزم.

    پاسخ

    سلام چه شعر قشنگي .مامانم ميگه اين دختر خانم كيه ؟ اين قدر قشنگ ايستاده داره نماز مي خونه ؟اسمش مطهره س؟