• وبلاگ : ماجراهاي يك خواهر و برادر
  • يادداشت : مسابقه ي روان خواني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عمه 

    سلــــــــــــــــــام آتنا جون
    چطور مطوري عسيسم ؟ خوبي؟
    يـــــــــــــه عالـــــــــــمه دلم برات تنگ شده بود
    کجا بودي؟ آها؟ تو بودي، من نبودم! خب ببخشيد
    ميدوني چيه؟ خيــــــــــــــــلي کار داشتم، نيس که آخر ساله، يـــــــــــــــه عالمه کار ريخته رو سرم! کار که نه، درس!
    خوش به حالت که روان خوانيت خوبه، اينجوري زود زود درسهات را ميخوني، تا عقربه به 2 رسيده همشون تمام ميشند، ولي من چي؟
    تا 2 نصف شبم دارم درس ميخونم آهـــــــــــ
    راستي تو بلدي "ه" را مثل من بنويسي؟

    پاسخ

    عــلــيــك ســلـــــام من خوبم شما چطوري ؟ ما هم دلمون برات تنگ شده .اووووه تا دو نصف يكم استراحت كن . خدا حافظ